عن بلوق /درباره وبلاگ
/وصلات پيوندها
نويسندگان/الكاتب


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 91
بازدید ماه : 115
بازدید کل : 5978
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

خرید پستی عینک آفتابی

شاعر
{ مرکز شعر }






سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 13:0 ::  الكاتب /نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم

(قصد از شنیده ها آن چه است که در میان مردم نقل میشود وقصد من از ساکنان اهالی اهواز از مثلا 150 سال پیش تا کنون است – تاریخ قدیم خود بحث جداگانه ای دارد که در این مختصر نمیگنجد : 

قديمي ترين منطقه هاي اهواز :عامري، خزعلية (منتسب به شيخ خزعل)، زويه ها، صخيرية، مسير كوتعبدالله (كوت عبدالله ، شكارة « حرشة و…. )، ،سوق حاج زكي (ملا زکی داماد محمد علی خان شیخ الرئیس رئیس تجار عربستان ومشاور خزعل ) يا همان خيابان بيست وجهار متري كنوني ، سيد خلف ،باغ معين(حاج محمد ، معين التجار الابوشهري دستيار خزعل) و امنية و رفيش ، عبارة (آخر آسفالت) ، كواخة (زند) ميباشند كه ساكنان اين مناطق بجز امنية كه مردم عرب ساكن آنجا بدست مزدوران رضا شاه به رفيش هجرت داده شدند ومامورين دولتي جايگزينشان شدند همه عرب بودند وهستند ، می گویند که دلیل تسمیه امنیه از آن جهت است که انگلیسیها در جنگ جهانی اول در سال 1915 از مردم عرب که بر ضد آنها جهاد کرده بودند در این منطقه امان خواستند پس نام آن را امنیة گذاشتند تا چهل سال پیش نیز هنوز آثار آن جنگ وباقیمانده مهمات در ساحل کارون پیدا بود .

الآن تالار ترن در امانية يا همان امنية كه از اداره راه آهن اجاره گرفته شده وقبل از راه آهن در زمان رضا شاه استانداري بوده و زاهدي در آنجا سكنى داشت يكي از مراكز اداري خزعل ميباشد ، در منطقه امنيه قبيله هاي شرفة ، حردان ، سادات بیت سید نعمة بيشتر سكونت داشتند .

منطقه عامري
گفته ميشود قديميترين ساكنان آن قبيله ديلم و پس از هجرتشان به نواحي شوشتر قبيله كعب بيت نبهان وبعضي از قبايل ساكن بندقير ومسير عنافچه يا لامي كنوني (مسير تصفيه قند وشكر)مهاجر به آنجا ساكن بودند كه در زمان محمد رضا شاه بعضي از خانواده هاي شوشتري و دزفولي به آنجا وسلمان فارسي (نادري سابق)هجرت نمودند كه از نام شان پيداست كه اهل اهواز نبودند همچنين در عامري بعضي خانواده هاي مندائي و بحريني زندگي مينمودند .

ساكنان كوتعبدالله که شامل خود کوتعبدالله ، شکاره ،سده ، حرشة (گامیشاباد )و….قبيله هاي نواصر ، كردوني، سادات آلبوشوكة ،آلبوبالد، باوي ، قنواتي وغيره بودند .

ساكنان زوية ملى راه بیشتر قبيله عچرش بودند كه در زمين هاي خود و حاج احمود عامري در تمام منطقه زیتون کارمندی کنونی كار ميكردند تا الآن اين قبيله شناسنامه هاي خود را با فاميل حاج احمود يعني كعبي دريافت ميكنند ،
در زوية داخل كوروش(كوي ملت) وفاز 4 كنوني كه باز بيشتر زمينها از آن حاج احمود بوده كعب، سلامات و شجيرات زندكي ميكردند كه سپس انگليسي ها شروع به خريدن زمينها در كوروش و ساخت وساز آنها نمودند .
در زويه مقابل كوي ملت قبيله حزبه از بنو كعب وقبيله مزرعة وسادات غرابات وکعب اهل شوشتر وشعیبیة سكونت داشتند ودارند، منطقه بروال تمام ساكنين آن نيز از قبيله هاي مزرعة ، بريهة و بنوتميم مهاجر از فلاحية (شادگان کنونی) و … ميباشند ، منطقه (قرانة) پاستوريزه كنوني نيز ساكنان آن بيشتر از بريهة بودند .
ساكنان ام الغزلان (فرهنگيان كنوني) بيشتر از زرگان بودند ، همچنين منطقه زرگان نيز كامل از آن قبيله زرگان بود ،

چند سال قبل از انقلاب نيز منطقه آسيه (خواهر حاج احمود) آباد وحصير آباد شكل گرفت ، اولين مهاجران بختياري نيز اواخر زمان شاه در منبع آب سكنى گزيدند، منطقه سيد خلف نيز ساكنان قديم آن آن سادات ، بنوخالد ، خسرج ، نيس و … بوده وتمام منطقه كيانبارس تا نزديكي هاي سه راه پليس راه زمينهاي كشاورزيشان بود.

منطقه صخیریة
از شرقش كنار باتلاق بين صخيرية وجبل الأهواز(كوه حصير آباد وآسيه آباد) لوله نفت واز غربش ريل قطار ميگذشت و اين ريل در منطقه خزعلية خرمكوشك كنوني انتها ميافت وبه سچه(سکة – ریل) معروف بود . ساكنان اين منطقه نيز خليطي از قبائل مختلفي جون مياح ، حميد، سلامات ، خسرج ، عتاب ، سادات غرابات ، كعب و … بودند

منطقه خزعليه
كه بعدها در شمال آن منطقه نيوسايد شركت نفت ساخته شد از جنوب بسوگ العريان بازاری كه شمال منطقه عامري بود ومنطقه صخيرية منتهي ميشد در آنجا آخرين توقفگاه قطار وجود داشت ومحل حمل و ارسال نفت بود كه اين ايستگاه آخر به ام درويش زني كه نفت ريخته شده در هنكام بارگيري را جمع مينمود وميفروخت نيز معروف بود ومسجدي كه الآن مسجد شهيد جعفري نام دارد قبلا به مسجد الهنود معروف بود

منطقه رفيش نيز از قديميترين مناطق اهواز است كه ساكنين آن از قبائل مختلف كه بيشتر در دو قرن اخير از شط الحويزة يا ميسان (دشت آزادكان) هجرت نمودند تشكيل ميشود

ادامه دارد
(لطفا همكاري نماييد)

عکس بالا قدیمیترین عکس از اهواز است که هالیستر عکاس آلمانی که در سال 1871 به خاورمیانه آمده گرفته شده است.

 



سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 12:40 ::  الكاتب /نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم

هر از چند گاهی خبرهای زندان یا اعدام تعدادی از فعالان سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی وفعالان حقوق بشری عرب در سایت های برخی سازمان های احوازی و غیر احوازی منتشر می شود. البته این موضوع زمانی اتفاق می افتد که بازداشت شدگان شانس بیاورند وکسی بداند که آنها بازداشت و محکوم به زندان یا اعدام شده اند. چرا که در بسیاری از موارد به دلیل نا آگاهی خانواده ها در خصوص اهمیت انتشار اخبار، تهدید های اطلاعات در مورد انتشار خبر و وعده های جاسوسان اطلاعات برای آزادی افراد دستگیر شده پس از مدتی کوتاه جنازه های آنها را احیانا به خانواده هایشان تحویل می دهند.

در این میان اما بسیاری دیگر از بازداشت شدگان به کلی ناپدید می شوند. برای مثال می توان به ناپدید شدن یوسف سیلاوی شهروند عرب اهوازی اشاره کرد. یوسف سیلاوی که شوهر خواهر مرحوم منصور اهوازی (از موسسان حزب تضامن اهواز) است، در سال 2008 در حوالی منزل مسکونی خود در نزدیکی چهار شیر اهواز ربوده شد. از آن زمان تاکنون خانواده یوسف سیلاوی بر اساس وعده های برخی جاسوسان اداره اطلاعات برای کمک به یافتن او ساکت مانده اند و حتی از انتشار خبر خودداری می کنند. تا به امروز و با گذشت بیش از چهار سال از ربوده شدن یوسف سیلاوی توسط سربازان گمنام هنوز از زنده یا مرده یوسف سیلاوی هیچ کس باخبر نیست وخانواده او همواره آشفته خاطر روزگارشان را سپری می کنند.

درباره کشتن فعالان سیاسی عرب در تاریکخانه های وزارت اطلاعات در سطح اقلیم نیز می توان به مرگ شش تن از فعالان حقوق بشری عرب اشاره کرد. این شش تن عبارتند از؛  محمد کعبی، علیرضا غبیشاوی، غیبان عبیداوی، محمد چلداوی، ناصر آلبوشوکه و رضا مغامسی که به ترتیب در ادارات اطلاعات شوش، خلفیه(خلف اباد)،اهواز و دزفول کشته شدند.

برای نیروهای امنیتی در سطح اقلیم اهواز «عرب» یک خطر، تهدید و دشمن است و با کوچکترین سوء ظن می توان او را نشانه گرفت. برای مستند کردن این ادعا به چند حادثه اشاره می کنم.

 در دوهفته گذشته (در تاریخ14.8.2012) در کنار شط العرب چهار جوان عرب به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شدند. در این حادثه هولناک بر اثر مشکوک شدن نیروهای امنیتی به چهار جوان در اطراف روستایی در نزدیکی شط العرب، سربازان امام زمان اقدام به آتش گشودن به سوی آنان کرده و هر چهارتن را کشتند، «عبدالله عساکره» که چندی پیش عکس های او در سایت های احوازی منتشر شد یکی از کشته شدگان است.

در یک نمونه مشابه دیگر و به دنبال موج گسترده مصادره زمين های کشاورزی کشاورزان عرب در ساير مناطق عرب نشين اقليم، دو برادر کشاورز به نام های؛ سيد موسی فاضلی(۴۱ ساله) وسيد علی فاضلی(۳۴ ساله) در مزرعه خود واقع در روستای عبدالخان در ۳۰ کيلومتری جنوب شهرستان شوش به ضرب گلوله نيروهای انتظامی کشته شدند.
در زمان وقوع درگیری و کشته شدن اين دو برادر نيروی انتظامی با حضور در مزرعه آنها مانع ورود آن دو به مزرعه شده و اين قطعه زمين را ملک دولتی اعلام کرده بود. اين موضوع اما باعث مشاجره شده وبا آن که برادران فاضلی هيچ گونه سلاح گرم يا سرد در اختیار نداشته اند، هدف تيراندازی يک درجه دار نيروی انتظامی قرار گرفته وهر دو کشته می شوند.

پیش از این نیز در همین منطقه یک شهروند عرب به نام حسن لطیفی که متهم به سرقت بود با آنکه به هشدار پست بازرسی نیروی انتظامی توجه کرده و توقف کرده  بود به ضرب گلوله یک ستوان دوم نیروی انتظامی به نام فامیلی «سیاه منصور» کشته شد.

در نمونه ای دیگر و این بار درکوت عبدالله اهواز یک شهر وند عرب به نام حسین میاحی فرزند حامد در روز شنبه 26.5.2012 به دستور ایست پست بازرسی توجه نکرده و با نیروی انتظامی درگیر می شود. او بعد بازداشت شدن در حالی که زخمی شده بود به ضرب گلوله یک افسر نیروی انتظامی کشته شد.

اینها نمونه هایی است که من از آنها اطلاع داشتم وهمانگونه که اشاره شد بسیاری دیگر از این گونه حوادث مهندسی شده در مناطق عرب نشین رخ می دهد.

سوال اساسی اما این است که چرا با فعالان مدنی عرب از طیف هایی چون فعالان سیاسی، فعالان حقوق بشری و فعالان فرهنگی و حتی با بزهکاران اجتماعی با این شدت و وحشی گری برخورد می شود؟

در جواب به این سوال می بایست دو مولفه اصلی این حوادث یعنی «رویکرد قاتلان در اقدام به کشتن فعالان عرب» و در سوی دیگر «رویکرد قربانیان واصرار آنها بر قربانی دادن» را مورد توجه و بررسی قرار داد.

در فرایند اقدام به کشتن فعالان مدنی عرب اهوازی در قبل وبعد از انقلاب به نظر می رسد؛ حوادث مهم دیگری چون اعدام فعالان سیاسی عرب همانند محیی آل ناصر، دهراب شمیلی، عیسی نصاری و همچنین قتل عام مردم محمره (خرمشهر) در اردیبشهت ماه سال 1358 توسط افرادی چون؛ احمد مدنی عضو جبهه ملی ایران واستاندار وقت استان که با همکاری مستقیم محمد علی جهان آرا فرمانده وقت سپاه محمره (که گفته می شود عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بوده)، سید ابوالحسن نوری امام جمعه محمره در آن زمان ، غلامحسین جمی امام جمعه عبادان(ابادان)، ابوالقاسم خزعلی نماینده خمینی در استان، احمد جنتی دیگر نماینده خمینی در استان، سید محمد علی موسوی جزایری امام جمعه اهواز، سید علی شفیعی دادستان استان در زمان جنگ، محمد علی عراقی معروف به اراکی که بعدها نماینده ولی فقیه در دزفول و پس از آن نماینده خامنه ای در مرکز اسلامی شیعیان در لندن مشغول به کار شدند و…. صورت گرفته را مورد بررسی قرار داد.

افزون بر موارد یاد شده، بررسی دلایل و چگونگی اعدام های دسته جمعی کنشگران اجتماعی عرب در اوایل انقلاب که در تمام شهرهای استان صورت گرفت نیز می تواند در فهم و درک بیشتر این موضوع ما را یاری دهد. اما بررسی همه این موارد از حوصله این یادداشت خارج است. در اینجا فقط به سوال اساسی مطرح شده می پردازم.

در راستای پاسخ به سوال مطرح شده و در بررسی رویکرد قاتلان در اقدام به کشتن فعالان عرب بایستی بگویم؛ نژاد پرستی نهادینه شده در سطح جامعه ایرانی وعرب ستیزی مهندسی شده توسط نخبگان ایرانی عامل اصلی برخوردهای خصمانه با هرگونه فعالیت سیاسی، فرهنگی واجتماعی در میان مردم عرب است. در این میان افزون بر حوادث تاریخی یاد شده بالا بایستی فرایند تشکیل دولت مدرن در ایران و در پی آن تاسیس آموزش و پرورش و تالیف کتاب های درسی ایرانیان با جدیت بازخوانی شود تا به فهم بیشتر دلایل این کشتارها بینجامد.

سکوت محافل سیاسی داخل وخارج از کشور، آژانس های خبری فارسی زبان که با بودجه کشور هایی چون امریکا، بریطانیا و آلمان تامین می شوند، شخصیت های مستقل حقوقی، فرهنگی، هنری و…. در این مورد نشات گرفته از ساختار ذهنی عرب ستیز این افراد و گردانندگان این دستگاهها دارد.

ساختار ذهنی ایرانی ها به دلیل استفاده از کتب درسی و آموزشی که عرب ستیزی در آنها مهندسی و طراحی شده، اینگونه بنا گردیده  که عرب جماعت را دشمن می دانند. برای اثبات این ادعا کافی است به صفحات آنتی عرب ایرانیان در شبکه های اجتماعی چون فیسبوک سری بزنید. به همین لحاظ است که بسیاری از ایرانی ها نه تنها درباره کشتار فعالان عرب اهوازی هیچ واکنشی نشان نمی دهند بلکه بسیاری از آنان حتی با انتشار اخبار اعدام فعالان عرب یا تظاهرات هایی که در مناطق عرب نشین صورت می گیرد مخالفت می کنند. تعدادی نیز فراتر گام نهاده و اقدام به یادداشت نویسی ونقد انتشار اخبار مناطق عرب نشین می کنند. آنان به تعدادی انگشت شمار از سایت ها و یا برخی فعالان حقوقی مستقل که در حمایت از زندانیان سیاسی اهوازی مطلبی می نویسند ویا موضع گیری می کنند، بی مهابا حمله می کنند، در این مورد می توان به حمله بسیاری از به اصطلاح نیروهای چپ ، ملی گراها و پان ایرانیست به خانم شادی صدر اشاره کرد. نکته جالب اینجاست که همه آنها همصدای رژیم (حفظ نظام وتمامیت ارضی) را مقدم بر (حق حیات) انسانها می دانند.

شکل گیری ساختار ذهنی ایرانیان اما تنها به امر تعلیم در مدرسه ودانشگاه عرب ستیز خلاصه نمی شود و بایستی چند مورد دیگر را بررسی کرد. رسوبات صدمه روحی روانی ناشی از شکست ایرانیان از اعراب در 14 قرن پیش، تزویر بسیاری از حقایق تاریخی، خود بزرگ بینی ملی ایرانیان، سیل بزرگ چاپ و نشر قصه، رمان، شعر و دکلمه های عرب ستیزانه در طی هشت دهه اخیر و… همگی در ساختن «ساختار ذهنی عرب ستیز» ایرانی ها دخیل هستند.

پیرامون مولفه دوم این حوادث دردناک یعنی؛ رویکرد قربانیان «مردم عرب» در این مصاف نابرابر و اصرارآنها بر قربانی دادن باید گفت؛ بنا بر تجربه زندگی در میان مردمان عرب، تعلق نسبی ژنتیکی به این ملت، کار حقوق بشری که روزانه با آن درگیر هستم وبا تکیه بر شناخت نسبتا کافی از روانشناسی سیاسی مردم عرب اهواز بر این باورم که ساختار ذهنی و خرد جمعی ملت عرب اکنون دچار یک تحول اساسی شده است. درباره دلایل این تحول بزرگ هنوز یک تحقیق اکادمیک معتبری نخوانده ام ونمی خواهم درباره دلایل وچگونگی این تحول بدون سند صحبت کنم. به نظر می رسد هر چه اتفاق افتاده گویای این است که خرد جمعی ملت عرب در راه نضج سیاسی گام نهاده است.                               

به همین دلیل است که با آنکه در تمام ایران سکوت به زور سر نیزه حکم فرماست، در اهواز ودیگر شهرها و روستاهای عرب نشین، مردم هر از چند گاهی بی اعتنا به سر نیزه وسرب داغ  بی مهابا به خیابان ها می آیند و فرزندان خود را قربانی رهایی از بردگی می کنند.

نتیجه می گیرم که دولت جمهوری اسلامی و حکومت قبل از آن نیز با رویکردی نژاد پرستانه، امنیتی وعرب ستیزانه با مردم عرب برخورد کرده اند. کما اینکه به نظر می رسد اینگونه برخوردها حتی در صورت تغیر رژیم جمهوری اسلامی همچنان ادامه خواهند یافت. به همین دلیل است که طیف غالب مردمان عرب بر این باور است که شکست خود پس از نه دهه مبارزه برای احقاق حقوق ملی آنان را وادار به حذف مفهوم مطالبات ملی کرده و اکنون آماده اند تا نه دهه دیگر را برای حق تعیین سرنوشت مبارزه کنند. در اردوگاه  نژادپرستان نیز دو طیف وجود دارد که یکی در لوای اسلامیت نظام و وطن پرستی عرب کشی می کند و دیگری طیفی گسترده از اپوزیسیون همین نظام است. این طیف سرتا پا غرق در مفاهیم نژادپرستانه وعرب ستیزانه است. به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور مثلث اختلافات سیاسی اقلیمی و بین المللی ، نژادپرستی نهادینه شده در اندیشه ایرانیان و اصرار مردم عرب بر حق تعیین سرنوشت دست به دست هم خواهند داد تا کارون تشنه، از خون فرزندانش سیراب شود.

 

 



سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 12:38 ::  الكاتب /نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم

تاریخ الدوله الاحوازیه    

قبل المیلاد : شهد إقلیم عربستان میلاد إحدى أقدم الحضارات البشریة، وهی الحضارة العیلامیة السامیة سنه 4000

ق م : استولى العیلامیون على مدینة أور عاصمة المملکة الأکادیة.2320

ق م : غزا الملک البابلی حمورابی أرض عیلام وضمها إلى مملکته. 2095

1160ق م : فتح الملک العیلامی (شوتروک ناخونته) أرض بابل، حیث استولى على تمثال مردوک

أکبر آلهة بابل، ومسلة حمورابی التی عثر علیها الفرنسیون مع آثار قیمة أخرى فی مدینة السوس عام 1901 م

ق م : الملک الآشوری ( آشور بانیبعل) أطاح بالدولة العیلامیة.640

ق م : احتلال الإقلیم على ید الفرس الأخمینیین.550

ق م: خضوع الأحواز لحکم الاسکندر الأکبر المقدونی، بعد هزیمة الأخمینیین.331

ق م : قیام السلوقیین ببسط سیطرتهم على الإقلیم.311

( م : احتلال الأحواز على ید الملک الساسانی (سابور الأول.221

م : فتح الأراضی الأحوازیة على ید المسلمین العرب، بقیادة أبی موسى الأشعری.637

1258م : احتل الغزاة المغول عربستان، بعد أن تمکنوا من الإطاحة بالخلافة العباسیة فی بغداد

ومن ثم خضع الإقلیم لدولة الخروف الأسود


1436م : قیام الدولة المشعشعیة العربیة بزعامة محمد بن فلاح، والتی حافظت على وجودها نحو ثلاثة قرون

بین الدولتین الإیرانیة والعثمانیة، وتمکنت فی بعض الفترات من بسط سیطرتها على أجزاء کبیرة من إیران

بما فیها بندرعباس وکرمنشاه، وأقالیم فی العراق بما فیها البصرة وواسط، بالإضافة إلى الاحساء والقطیف

1509م : احتلال الحویزة عاصمة المشعشعیین على ید الشاه إسماعیل الصفوی، إلا أن اندلاع الثورات العربیة

الأحوازیة ضد الحکم الصفوی أرغم الشاه إسماعیل على الاعتراف بالحکم المشعشعی على الإقلیم


م : هزم الجیش المشعشعی القوات العثمانیة التی حاولت احتلال عربستان، بعد تمکنه من احتلال بغداد والبصرة. 1541

1589م : تولى حکم الإمارة مبارک بن مطلب، والذی یعتبر فترة حکمه العصر الذهبی للدولة المشعشعیة

حیث تمکن من بسط سیطرته على کافة أنحاء عربستان، بعد طرد القوات الإیرانیة من هناک


م : تحالفت الإمارة المشعشعیة مع البرتغالیین دون أن تخضع لإرادتهم.1609

م : هزمت القوات المشعشعیة بمساعدة الدولة العثمانیة، الجیش الإیرانی الصفوی.1625

م : اعترفت الدولتان الصفویة والعثمانیة بموجب معاهدة مراد الرابع باستقلال الإمارة المشعشعیة.1639

م : استولى فرج الله بن علی المشعشعی على البصرة وضمها إلى إمارته. 1694

1732م : احتل نادر شاه الافشاری إقلیم الأحواز وقتل أمیرها محمد بن عبد الله المشعشعی

وتزامنا مع ذلک أخذت إمارة بنی کعب تبرز على الساحة، بعد أن تمکن أمراؤها من مد نفوذهم فی بعض المناطق فی الإقلیم


1747م : استولى مطلب بن عبد الله المشعشعی على الحویزة ومن ثم فرض سیطرته على مدن أخرى فی الإقلیم

مما أجبر الدولة الافشاریة على الاعتراف رسمیا بسلطة المشعشعیین فی الحویزة

1757م : الشاه کریم خان الزندی غزا عربستان، واستولى على بعض مدنها

ولکنه فشل فی نهایة المطاف فی إخضاع الإمارة الکعبیة

1765م : هزیمة التحالف الإیرانی العثمانی البریطانی (شرکة الهند الشرقیة)

أمام قوات الأمیر سلمان بن سلطان الکعبی الذی یعد قائدا عربیا فذا فی عصره حیث تمکن من إلحاق الهزیمة

بالدولتین الإیرانیة والعثمانیة فی آن واحد، ومن ثم أرغم القوات البریطانیة على الانسحاب من ساحة المعرکة


1821م: وقعت الدولتان الإیرانیة والعثمانیة على معاهدة أرضروم الأولی والتی قسمت

( عربستان إلى منطقتی نفوذ (عثمانیة وإیرانیة

م : غزت القوات العثمانیة مدینة المحمرة واحتلتها، ومن ثم استولت على کافة انحاء عربستان.1837

1847م : تخلت الدولة العثمانیة عن المناطق التابعة لها فی عربستان، بموجب

اتفاقیة أخرى عُرفت باسم معاهدة أرضروم الثانیة


1857م : اعترف ناصر الدین شاه القاجاری رسمیا بإستقلال المحمرة

على أنها إمارة وراثیة لها سیادتها وقوانینها الخاصة

م : فتح نهر کارون (دجیل) فی عربستان للمرة الأولى أمام الملاحة الدولیة. 1888

1897م : اغتیال الأمیر مزعل بن جابر الکعبی، واستلام شقیقه الأمیر خزعل الحکم فی عربستان

والذی تحالف مع بریطانیا حفاظا على استقلال إماراته من الدولتین الإیرانیة والعثمانیة

وقد لعب دورا بارزا فی أحداث الربع الأول من القرن الماضی. قال عنه أمین الریحانی فی کتابه (ملوک العرب)

إنه أکبرهم سنا بعد الملک حسین (شریف مکة)، وأسبقهم إلى الشهرة، وقرین أعظمهم إلى الکرم

م : وعدت بریطانیا الأمیر خزعل رسمیا بأنها ستقف فی وجه أی هجوم أجنبی یستهدف إمارته. 1902

1907م : وقعت بریطانیا وروسیا القیصریة على معاهدة قسمت إیران إلى ثلاث مناطق نفوذ

بریطانیة وروسیة ومحایدة، إلا أن إقلیم عربستان لم یذکر فی إطار تلک التقسیمات، حیث أنه اعتبر إمارة عربیة شبه مستقلة

م : اکتشاف البترول فی عربستان.1908

K.C.I.E .م : منحت بریطانیا الأمیر خزعل لقب سیر و وسام1910

ومن ثم أوسمة وألقاب أخرى

1914م : ساهم اندلاع الحرب العالمیة الأولى فی تعزیز النفوذ البریطانی فی عربستان

وبالتالی فقد ساعد على تدعیم مکانة الأمیر خزعل واستقلال إمارته

ودخلت القوات البریطانیة میناء عبادان للحفاظ على المنشآت النفطیة

1915م : حرضت الدولة العثمانیة العشائر العربیة المناوئة لخزعل، وأهمها بنی طرف، وربیعة، وبنی لام

على الخروج علی حکمه، وإعلان الجهاد ضد القوات البریطانیة المتحالفة معه

1917م : انتصار الثورة البلشفیة فی روسیا دفع بالقوى الغربیة وخاصة بریطانیا إلى تغییر استراتیجیتها تجاه المنطقة

حیث أخذت تتخلى شیئا فشیئا عن دعمها لاستقلال إمارة عربستان لصالح کیان إیرانی قوی

وموحد یشکل حاجزا استراتیجیا أمام الشیوعیین الروس ومحاولاتهم الوصول للمیاه الدافئة


م : إعلان فشل جهود الشیخ خزعل للفوز بعرش العراق1921

1922م : فی إطار مساعیه للتصدی لمحاولات رضا خان البهلوی (والد الشاه السابق)

السیطرة على عربستان، تحالف الشیخ خزعل مع العشائر البختیاریة المناوئة لرضا خان

1924م : أعلن الشیخ خزعل مقاومته لسیاسات ضد رضا خان التوسعیة. فقام بعرض قضیته على

(عصبة الأمم)، وطلب من علماء الدین فی النجف إصدار فتوى بتکفیر رضا خان الذی کان یشتهر

بعدائه للإسلام والعرب، ولکن جهوده باءت بالفشل. خاصة وأن البریطانیین قد نکثوا بجمیع وعودهم للشیخ خزعل

1925م : لجأ رضا خان بعد ظهور عجزه فی تحقیق انتصار عسکری ضد الأمیر خزعل، إلى الخدعة

فتمکن من اختطافه ونقله إلى طهران، حیث وضع تحت الإقامة الجبریة، ومن ثم فرض سیطرته

على عربستان بمساعدة بریطانیا حلیفة الشیخ خزعل. وهکذا فقد تمکنت إیران من ضم عربستان

إلى سیادتها، وبذلک فقد أنهت آخر إمارة عربیة فی الإقلیم


1928م: اندلعت انتفاضة شعبیة فی منطقة الحویزة، بقیادة الشیخ محیی الدین الزئبق الشریفی

الذی تمکن من السیطرة على المنطقة لأکثر من ستة أشهر رئیس عشائر الشرفه

و الذی اسقط طائره من الاحتلال الایرانی و هوس یعقال انسویلک هیبهچ

1935م: استشهاد الشیخ محیی الزیبق فی سجنه بمدینه الاحواز

م : قُتل الشیخ خزعل خنقا فی منفاه طهران على ید أعوان رضا خان.1936

1940م : اشتعلت انتفاضة کبیرة شارکت فیها قبائل عربیة، وعلى رأسها

قبیلة بنی کعب بزعامة الشیخ حیدر بن طلال


م : احتلت القوات البریطانیة عربستان إبان الحرب العالمیة الثانیة.1941

1946م : فور انتهاء الحرب، قاد أحد أبناء الشیخ خزعل الشیخ جاسب ثورة ضد الحکم البهلوی

ولکن لم یکتب لها النجاح. ومن ثم تم تشکل تنظیم فی الإقلیم باسم حزب السعادة الذی کان یطالب

بالحکم الذاتی لعربستان، ومواجهة سیاسة التفریس فی الإقلیم

م : اندلعت مظاهرات عارمة فی الأحواز تضامنا مع مصر عبد الناصر التی تعرضت للعدوان الثلاثی. 1956

م : تشکلت جبهة تحریر عربستان. ومن ثم برزت تنظیمات قومیة ناصریة مسلحة أخرى فی الإقلیم.1958

1963م : تمکن جهاز مخابرات الشاه (السافاک) بمساعدة الموساد الإسرائیلی، من کشف

وتدمیر تنظیم ناصری فی الأحواز باسم اللجنة القومیة العلیا والذی کان یخطط لثورة عربیة شاملة فی الإقلیم

وبعد محاکمة صوریة، جرى إعدام عدد من قادة التنظیم وهم

الشهید محی الدین حمیدان آل ناصر، والشهید عیسى المذخور، والشهید دهراب شمیل



سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 12:35 ::  الكاتب /نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم


 

 

 

 

فصول من تاريخ الاحواز



أحتلال الاْحواز العربية من قبل ايران

و لعل الكثير من ابنا امتنا لا يعرف هذه الجزء

العربي السليب من الوطن العربي و الذي تسكنه اكثر من 12 مليون عربي يعيشون تحت نير الاحتلال الايراني وتمارس

ضدهم كل اشكال القمع و العنصرية

وسياست التفريس ومن منطلق واجبنا في تعريف القضية الاحوازية و حقانية نضال العرب في

الاحواز سنقوم بنشرفصول من تاريخ هذه الارض و الشعب و و مايعاني جرئ الدولة التي تدعي حماة الاسلام ومناصرة العرب.

امارة المحمرة

ان تاريخ اقامة الدولة و النظام علئ ارض الاحواز يعود الئ اكثر من الفين عام قبل الميلاد

حيث كان العلاميين وهم من اصل سامي و امتداد لحضارة بين النهرين اول

من اقام النظام و الدولة و اسس القصور و المعابد و التي مازالت شاهقة

في ارض الاحواز رقم المحاولات العديدة لتشويه تاريخها

و تسلسلت الامارات في حكم الاحواز حتئ في ظل الاحتلال الاخميني لعيلام

(
الاحواز الحالي) و بلاد ما بين النهرين و ذالك في عام 650 قبل الميلاد

حيث كان امارة نيسان و بعدها في زمن الدولة الاسلامية كانت تشكل امارة عربية اسلامية

تارة مستقلة و تارة ضمن مدينة البصرة و بعد الاحتلال المغولي اصبحت امارة عربية

مستقلة علئ يد المشعشين و وسعوها حتئ شملت العديد من مدن العراق وفي مرورنا هذه نريد ان نبين للقارء الكريم

ان امارة المحمرة هي ليست

اول امارة تأسست في الاحواز

و لكننا اخترناها لانها شهدت صراعات عديدة مع

الغزاة وازدهرت الاحوازفي زمنها و سنوافيكم في

الفصول القادمة عن المراحل التاريخية

التي مرة بها ارض الاحواز السليبة.

و اما عن امارة المحمرة ‘ اكتسبت هذه الامارة اسمها من قبيلة كعب العربية

التي اسستها وشكلت قوتهاالاساسية ,وذكر القلقشندي (1)

كبير المؤرخين العرب ,ان بني كعب قبيلة ترجع في اصولها الى قبيلة عامر بن صعصمة

نزحوا من شبه الجزيرة العربية واستقروا في

العراق ,وانهم ينتمون جميعآ الى اصل واحد حتى كعب الساكنة في عربستان ,وقد

استوطنت هذه الفروع ضفتي شط العرب واعتمدت زراعة الارز وتربية المواشي في

حياتها الاقتصادية متخذة من مدينة (قبان) مركزآ لها .

لقد رسم اللوركرزون تسلسل شيوخ قبيلة بني كعب الذين حكموا كالتالي :

ناصر بن محمد واشقاؤه عبد الله ,سرحان 1690-1722.

فرج الله 1722-1733 .الشيخ طهماز بن خنفر1733-1735.

بندر 1735-1737.سلمان1737-1767-عثمان ,غانم1767-1770.

بركات

1770-1782.
غضبان1782-1792.مبارك1792-1794.فارس1794-1795.علوان1795-1801.محمد180

1-1612.
غيث بن غضبان1812-1816.عبد الله 1816.غيث الثاني 1816-1828,مبادر بن

غضبان 1828-1831.عبد الله الثاني 1831.ثامر بن غضبان 1831-1837.فارس بن

غيث1838-1841.لطف اللهورحمه ,جعفر وتولوا الامارة حتى عام 1889.(2)

كان اول امراء هذه الامارة علي بن ناصر بن محمد وفي عام 1747 انتقل مقر

الامارة الى الدورق وابدل اسمها الى (الفلاحية) وذلك بقيادة الشيخ سلمان .

تألقت هذه المدينة العربية في سماء التاريخ العربي المجيد ,حيث يقترن اسمها

دائمآ بفترات خالدة من الكفاح الدامي الذي خاضة الشعب العربي هناك ضد الطامعين

والمستعمرين والغزاة من عثمانيين وانكليز وفرس .ولما كانت الحقبة قد شهدت

صراعآ بين قوى عديدة لها اطماعها في منطقة الخليج العربي فقد تحتم على امارة

كعب ان تحدد وضعها السياسي والعسكري بما يضمن الحفاظ على الكيان العربي

,
للمنطقة لاجل ذلك اتجهت نحو الجانب الغربي من شط العرب , وضمنت سيطرتها على

جزر البصرة ومنطقة الدواسر*. (1) وقرى عديدة فأصبحت قادرة على التحكم في ملاحة

شط العرب وغربه ,فأصبحوا سادة منطقة الخليج لدرجة انه لم يسمح لسفينة ان تمر

في منطقة شط العرب الى بعد ان تدفع الضريبة وقد عزز الشيخ سلمان اسطول الامارة

حتى اصبح يضاهي الاسطول العثماني في قوته وقد تمكن من نشر سلطانه من جزيرة

عبادان الى قرب مدينة بوشهر وعلى سواحل عمان في الخليج العربي .

______________

*
تمتد منطقة الدواسر لمسافة كبيرة على طول الشاطيء الايمن لشط العرب بين

شيهأن والدورة (لوريمر , دليل الخليج القسم الجغرافي , ص 573)نقلآ عن كتاب

امارة كعب العربية في القرن الثامن عشر ضوء الوثائق البريطانية ,ص 29.



الدولة العثمانية والفارسية

______________

حاولت الدولتان العثمانية والفارسية اللتان خشيتا من هذا المد العربي اضعاف

هذه الامارة فأخذت كل منهما في بادىء الأمر تمارس ضغطآ سياسيآ عليها ,اذ طالبت

الشيخ سلمان دفع الجزية اعترافآ منه بسيادتهم عليه , وادعت كل منها انه يخضع


لسيادتها غير ان الشيخ العربي وقد اراد افهام الدولتين بأن امارته تتمتع

بالاستقلال ضرب ادعاءاتهما عرض الحائط , فرفض دفع الاتاوه ومارس السيادة على

المنطقة بشكل كامل .

على ان الضغط العثماني الفارسي جعل الشيخ (سلمان )يستخدم أحيانآ أساليب

دبلوماسية ذكية للتخلص من تلك الضغوط والمناورة لأجل التهيؤ للمواجهة العسكرية

التي كان لابد وان تقع بسبب الاطماع التوسعية لكل من الدولتين فيذكر الرحالة

(
كارستن نيبور ) الذي كان موجودى في البصرة سنة 1765 ضمن رحلته الى منطقة

الخليج العربي, بان الشيخ سلمان كان يشكو من ضغط حكومة بغداد واخذها الاموال

منه عندما يطالبه كريم خان الفارسي بالاتاوه, ويفعل الامر ذاته مع باشا بغداد

اذ يشكو له امر الفرس وابتزازهم الاموال منه .. كما كان ينسق معه الوجهاء

العرب منطقة البصرة لضمان مواجهة السلطة العثمانية واثارة المتاعب في وجهها.

ان نجاح امارة كعب في ان تكون قوة متنفذة في منطقة شط العرب وافشال المشاريع

التوسوعية للقوى الطامعة , دفع الفرس والعثمانيون بعد ان فشلوا في ضغطهم

السياسي عليها استخدام القوة العسكرية في محاولة تكسر شوكتها واحتلال اراضيها.

ولما كان الفرس يستهدفون عروبة المنطقة ضمن نهجم التاريخي الثابت ,فقد شهدت

امارة كعب العربية غزوآ فارسيآ سنة 1757م به قادة كريم خان بنفسه (1) الا أن

الحملة اصابها الفشل واضطر كريم خان الى الانسحاب كما حاربه العثمانيون

لشعورهم بالضغط امامه ,ولأن لم يدفع الرسوم المتوجبة علية والتي كان يدفعها

امراء المنطقة من قبل ,وكان قد هددهم بالسيادة على شط العرب ,لكن الاتراك

تراجعوا امام قواته بدورهم وقد ابدى الشيخ سلمان شجاعة كبيرة مما أثلر اعجاب

اعدائه و حذرهم حتى وصلت شهرتة الى بلاد اوروبا .



موقف الانكليز

_______________

ان تنامي قوة كعب جعل الانكليز طرفآ في التصدي لهذي الأمارة بحجة حماية

مصالحهم في المنطقة ,وفي سنة 1761م كان على كعب ان تواجه عدوانأعثمانيآ

انكليزيآمشتركآ,اذ اصدر (دوجلاس )الوكيل الانكليزي في بندر عباس اوامره الى

عدد من السفن الحربية التابعة لشركة الهند الشرقية بان تشترك مع السفن الحربية

العثمانية في مهاجمة امارة كعب وتحطيم سفنها المسلحة الراسية في خور موسى ,غير

ان المعركة انتهت بصالح هذه الامارة العربية بعد ان قامت باغلاق شط العرب في

وجه السفن الصاعدة والهابطة معآ ,وتقدمت قواتها الى منطقة الدواسر الكائنة على

الجانب الغربير من شط العرب

على الجانب الغربي من شط العرب لحماية امن اراضيها الامر الذي اثار فزع

السلطات العثمانية في البصرة وغضب شركة الهند الشرقية الا نكليزية حيث كانت

لها مصالح في تمور هذه المنطقة .فقررت الوكالة الانكليزية في البصرة ارسال سفن

مسلحة تتصدى للقوة العربية وفي نفس الوقت وصل الى جوار البصرة والى بغداد (علي

باشا) على رأس قوة عسكرية وبدأت السفن الحربية الانكليزية تشتبك مع

_____________
ولسون , : الخليج العرب يترجمة عبد القادر يوسف , الكويت 1970ص 311 عن

كتاب امارة كعب العربية نفس المصدر السابق صفحه 31.

الاسطول الكعبي ولكن بالرغم من هذا التحالف الانكليزي العثماني ضد كعب الاانها

عرفت كيف ترهق , خصومها الذين لم يستطيعوا هذه المرة ايضآ املاء اية شروط

عليها , وظلت تسيطر على المناطق الستراتيجية المطلة على شط العرب .



تنامي القوة البحرية ومواجهة التآمرالفارسي العثماني الانكليزي

________________________________________________

ان هذه المكانة التي اصبحت عليها المارة كعب , جعلها باستمرار هدفآ للعدوان ,

لا سيما وان قوتها البحرية قد بدات تظهر وتتفوق حيث كان في حوزتها سنة 1765 م

عشر سفن حربية كبيرة من نوع المسمى (بالغلافة ),(1) وسبعون صغيرة من نوع

(
دانق) .و الحقيقة انه في الوقت الذي كانت فيه الحواز تواجه تحالفآ انكليزيآ

عثمانيآ كان الفرس يراقبون الموقف عن كثب فما ان فشل كريم خان في تحقيق اهدافه

حتى اسرع في ابداء الرغبة بشن هجوم مشترك ضد كعب فوافقوه على فكرته وهكذا

تحركت قوات فارسية كبيرة بقيادة كريم خان في نهاية اذار 1765م باتجاه الاحواز,

وعبرت نهر الكارون واقامت معسكرها عند الفلاحية بانتظار تحرك القوات

العثمانية من البصرة للمشاركة في عملية الغزو وفي مقابل ذلك كان الشيخ سلمان

الذي تمرس على اساليب القتال وفنونه في الانهار بل اصبح يجيده بمقياس ذلك

العصر والمنطقة قد تراجع بقواته واتخذ مواقفه الدفاعية على طول الحفار وشط

العرب , وعندما شعر كريم خان بان العثمانيين غير جادين في مساعدته ادرك فشل

عدوانه فقد سبق ان واجه كعبآ سنة 1757 م وانسحب دون يحقق شيئآ ,لذلك لم يكن

________________________________________________

(1)
الغلافات : سفن حربية تتحرك بالمحاذيف . تستطيع السير في مياه قليلة

العمق, وقد لعب هذا النوع من السفن دور موهم بلخليج العربي خلال النصف الثاني

من القرن الثامن عشر.



امامه ايضآ سوى قرار الانسحاب فكعب قادرة على التحرك والمناورة العسكرية ضمن

مخارج عديدة لها في جهة الغرب والجنوب (شط العرب والخليج العربي) وهي مخارج

كان الفرس يأملون ان تفرض القوات العثمانيةالحصار عليها.

وتعويضآ عن الفشل والخذلان الذي مني به كريم خان في عدوانه على كعب قامت

القوات الفارسية بناء على اوامره بتدمير مشاريع الري التي شيدها العرب على نهر

كارون حيث دمرت السداد المقامة عند موقع السابلة مؤثرين بذلك رخاء (قبان) التي

تعد من المناطق المزدهرة اقتصاديآ وقد استطاعت كعب ان تواجه الموقف بحيث توغلت

في الشرق اكثر من ذي قبل واخذت من الفلاحية معقلا ومقرآ لها.

وتشير الوثائق الى ان الاسطول الكعبي تمكن في مارس 1765 م من التصدي لقوة

بحرية عثمانية كانت في طريقها لضرب استحكامات كعب قوامها احدى عشرة سفينة

حربية ويتولى قيادة بعضها ملاحين انكليز , اضافة الى عدد من الصفن الصغيرة

المحملة بالذخيرة ,والرجال , واسفرت العمليات الحربية عن استيلاء الاسطول

الكعبي على ثلاث قطع بحرية كبيرة وعدد من قوارب النقل الصغيرة وفي نفس الوقت

واجهت كعب هجومآ بريآ قامت به القوات العثمانية التي قدر عددها به بخمسة الاف

جندي وتمكنت من ايقاف تقدمها , وبعد اسابيع من العمليات الحربية اضطرت الى

التقهقر والعودة الى البصرة.

ولم تنسى امارة بني كعب مساهمة السفن الحربية التابعة لشركة الهند الشرقية

الانكليزية في العمليات الحربية العثمانية والفارسية ضدها , فقامت في الثامن

عشر من تموز عام 1765م ست سفن تابعة للاسطول الكعبي بمهاجمة سفينة تابعة لشركة

الهند الشرقية الانكليزية , كانت قد وصلت شط العرب في طريقها الى البصرة قادمة

من مدراس في الهند ,واستولت عليها كما استولت في اليوم التالي على يخت الشركة

الذي كان في طريقه الى البصرة قادمآ من بوشهر , وبصحبته سفينه بنغالية تجارية

كبيرة كان يقوم بحراستها وتم الاستيلاء عليها ايضآ. وعلى اثر هذا الحادث قام

وكيل شركة الهند الشرقية الانكليزية في البصرة بمقابلةمتسلم البصرة لمناقشة

الموقف مبنيا له ان لما كان الانكليز يتاجرون في البصرة تحت حمايته و لما كانت

كعب من رعايا السلطان فانه لا يستطيع ان يتقدم بطلب الى كعب لاعادة السفن الا

عن طريقه ,و ارسل على اثرها المتسلم خطابا الى كعب مطالبا فيه اعادة السفن

,
الا ان كعب رفضت الاذعان.

و عندئذ طالب وكيل الشركة حكومة البصرة بالتعويض عن السفن و بعث بخطاب الى

حكومة بومباي اشار فيه الى الاخطار التي تتعرض لها تجارة الشركة ,و ذكر انه

سيكون امرا بالغ الصعوبة لاي سفينة من سفن التجارة ان تتابع سيرها في شط العرب

ان لم يوقف الشيخ سلمان عند حده سريعا و ان تدمير كعب هو اقصى ما تنشده

التجارة في هذا المكان و هو امر لا يستطيع ان يتكفل به العثمانيون بدون

مساعدتنا و اوصى الوكيل بارسال قوة بحرية لمهاجمة كعب و استخلاص السفن من

قبضتها و قال ان هذا لامر يجد هوى لدى حكومة البصرة التي اعلنت انها ستقوم

بمهاجمة كعب برا اذا قام الانكليز بمهاجمتها بحرا و بالنظر لخطورة الموقف جهزت

حكومة بومباي على جناح السرعة اكبر حملة بحرية توجهها الى الخليج العربي من

الهند,و عند وصول القوة البحرية البريطانيا الى مياه شط العرب في 10 اذار

1766
م تقدم وكيل الشركة في البصرة بناء على تعليمات من حكومة بومباي _بعدة

مطالب الى امارة بني كعب ,تضمنت اعادة الانكليزية مع شحناتها و التعويض عن مدة

الحجز وعن التكاليف التي تكبدتنها شركة الهند الشرقية الانكليزية ,في ارسال

الحملة البحرية و ورد في تعليمات حكومة بومباي انه في حالة موافقة الشيخ سلمان

على هذه المطالب فان على الوكيل ان يرتبط معه بتعهد نيابة عنها ,مفاده الا

تتدخل الشركة في اي نزاع بينه و بين جيرانه ,على ان يتعهد من جانبه بعدم

التعرض الى تجارة الشركة في المستقبل و عند التوقيع على مثل هذا التعهد فان

الوكيل سوف يخبر السلطات العثمانية في



دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, :: 21:26 ::  الكاتب /نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد